معنی انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور ,, معنی انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست پ بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور پ, معنی اjbاoتj، تtcdp lcbj، اig pاg، scpاg fاxd، (fwmcت [ku)ksاfri iاd mcxad، amod، bsت , fاxd، ksاfri، sc;ckd، alاc، [اjmc alاcd، dl bmc ,, معنی اصطلاح انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور ,, معادل انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور ,, انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور , چی میشه؟, انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور , یعنی چی؟, انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور , synonym, انداختن، تفریح کردن، اهل حال، سرحال بازی، (بصورت جمع)مسابقه های ورزشی، شوخی، دست , بازی، مسابقه، سرگرمی، شکار، جانور شکاری، یک دور , definition,